توضیحات
بیشتر این سالنامهها عمر کوتاهی داشتهاند و نتوانستهاند اعتماد مسئولان آموزش و پرورش و یا پژوهشگران را به سوی خود جلب کنند؛ تعداد اندک این سالنامهها در کتابخانههای مهم کشور و همچنین پراکندگی و اختلاف سالهای انتشارشان دلیلی بر این گفتار است. بخش کوچکی از این گنجینههای فراموش شده در کتابخانههای مهم و رسمی وجود دارد و بخش عمده و بزرگ آن در کنج خانههای بسیاری از فرهنگیان سالخورده در حال خاک خوردن و از بین رفتن است.
همین تعداد سالنامهها در کتابخانهها نیز دچار بحران هویت است و بسته به ذوق کتابدار محترم، بین قفسۀ کتابها و قفسۀ نشریات و مجلات در حال کوچ و جابجایی است. سالنامهها نه شأن و مقام کتاب را دارند و نه جایگاه مجلات رسمی و حرفهای را. اصولاً نظام اداری ما، حافظۀ تاریخی ندارد و مبحث تاریخچه مشاغل و ادارات و سازمانها اصلاً جایگاهی در این کلاف سردرگم اداری ندارد. کارمندان از تاریخچه سازمان و شغل خود اطلاعی ندارند و هیچ برنامهای هم برای رفع این عیب بزرگ دیده نمیشود. اگر کارمند سازمان آب و برق یا مخابرات از تاریخچه شغل خود بی اطلاع باشد، خیلی اشکال ندارد، اما اگر کارمندان وزارتخانه آموزش و پرورش دچار این بیماری باشند که هستند، اشکال و خلل بزرگی در فرایند کار تعلیم و تربیت به وجود میآید که آمده است.
معلمان، متأسفانه با تاریخچه آموزش و پرورش آشنا نیستند. نمیدانند که در مسیر چه بزرگانی قدم نهادهاند. وقتی معلم امروز بداند که مثلاً در دبیرستانهای شهر قم چه استادان فرهیختهای (علی اصغر فقیهی، حسین کریمان، امیر حسن یزدگردی، محمد امین ریاحی، شهید مفتح، شهید بهشتی، مظاهر مصفا، غلام علی اخروی، سید حسن سادات ناصری، عباس حری و…) تدریس میکردهاند، از تدریس خود لذت برده و احساس غرور میکند و انگیزههای شغلیاش افزایش مییابد.
زنده نگه داشتن نام و یاد هزاران معلمی که سالها برای ترویج دین و دانش زحمت کشیدند و خون دل خوردند، کاری ضروری است که با انتشار این سالنامهها میتوان آن را به بهترین نحوی اجرا و ادا کرد.
از سوی دیگر برای بیشتر مشکلات و معضلاتی که آموزش و پرورش فعلی ما با آن دست به گریبان است، در این برگهای پیر، راه حلها و پیشنهادهایی وجود دارد که میتواند راهگشای مدیران فعلی باشد؛ خواندن این اسناد برای مدیران مدارس و ادارات آموزش و پرورش، بسیار مفید خواهد بود.
احتمالاً تاکنون در حدود صد جلد کتاب درباره تاریخ آموزش و پرورش استانها و شهرهای گوناگون ایران نوشته شده که در آنها تاریخ پر فراز و نشیب تعلیم و تربیت به خصوص در این صد سال به تصویر کشیده شده است. از آنجا که خود شاهد رنج و مشقت و خون دل خوردنِ گردآورندگان این مجموعهها بودهام، دیدهام که برای یک کار کوچک (مثلا پیدا کردن اسم مدیران اداره فرهنگ از آغاز تا امروز یا معلمان پیشکسوت یا تاریخ تأسیس مدارس) چه رنج و مشقتی میکشیدند و در پایان هم با ارائه لیستی ناقص از محضر خوانندگان کتاب عذرخواهی میکردند؛ زیرا اولاً خودِ نویسندگان این کتابهای تاریخی به اهمیت سالنامهها واقف نبودند؛ ثانیاً به این گنجینههای مکتوب دسترسی زیاد نداشتند.